نتایج جستجو برای عبارت :

کاش همان موج سرکش باشیم.

خدای من تو برایم همان خدایی هستی که موسی را از نیل عبور داد... 
و همان خدایی که به تکه ای از چوب چنان نیرویی داد که لشکری سرکش وتا دتدان مصلح را در آب نیل غرق کرد... 
گرچه من هم برایت آن موسی نیستم... 
ولی برایم آن خدای قهار هستی... 
دستم را بگیر و از این نیل گذرم ده... 
نگذار آبرویم پیش خودم برد... 
خداوندا گنه کارم قبول... ولی مخلوق خودت هستم... 
من را نشکن... 
 
اندیشه ام خشکید دراین ناکجا آباد
این ناله ها هرگز نمی گنجد دراین فریاد
تا در کف تو رشته تقدیرهای ماست
پروردگارا داد خواهم من از این بیداد
من بنده سرکش نبودم نیستم شاید
این بار از دستت عنان بنده ای افتاد
تو سوزها در سینه خواهی ناله ها در دل
من یک خدای شاد می خواهم خدای شاد
من شعرهای تازه می خواهم زبانی نو
من دشت خواهم سبزه خواهم سایه شمشاد
من دامن یک کوه سرکش در بغل خواهم
من بید می خواهم که رقصد با صفای باد
یک چشم پر می خواهم از احساس دیدن ها
یک گ
من هم مثل خیلی ها ترزو داشتم برم دنبال موسیقی...
اما از یه جایی به بعد که راهم عوض شد و مسیرم به سمت دیگه ای رفت و فکر کردم همه موسیقی ها حرامن این عشق و علاقه رو تو نطفه خفه کرده و نفس را بگفتیم انقدر سرکش و چموش نباشد...
موسیقی مورد علاقم نی بود:) همینقدر قانع
دوستم پیامی فرستاد که جایی کلاس نی هست و دوباره این عشق و علاقه ما شدت گرفت
و این بار ول کن ما نبود:)
همانقدر چموش و سرکش
دگر به حرف ما هم نمیرفت و هرچه گفتیم ای نفس بیخیال ما شو نشد که نشد
به س
بگذر و از خانه قلبم برو
زلزله ام ، درد و پریشانیم
گفته و هرگز نشنیدی چرا؟
باعث بدبختی و ویرانیم
حادثه ام ، منتظر واقعم
دور شو من عنصر بحرانیم
دامن هرکس که بگیرد پَرَم
شعله ی سرکش و پشیمانیم
راه خودت را بکش و دور شو 
ابر سیاه شب ظلمانیم  .
.
ابر سیاه شب ظلمانیمسینه ی دریائی طوفانیمخشم فرو خورده ای از حاکمانزلزله سان موجب ویرانیمهر شب و روزم شده یک واقعهمثل هوای بد و بحرانیمدامن هرکس که بگیرد پَرَمشعله ی سرکش و پشیمانیمبگذر و از خانه ی قلبم برودرد فراگیر و پریشانیمپای خودت را بکش ای بی وفاعاشق سرخورده ی ایرانیم .
حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام درباره ضرورت تحمیل فضائل بر نفس (یا همان خودسازی) برای کنترل شهوات می‌فرمایند: «فضایل اخلاقی را بر نفس سرکش خود تحمیل کن، چراکه خواهش طبیعی بشر بر شهوات و رذایل اخلاقی است.»[1] فلذا اگر نفس بر خوبی‌ها و فضائل عادت نکند انسان را به‌سوی شهوات و رذائل خواهد کشاند […]
نوشته ضرورت تحمیل فضائل بر نفس برای کنترل شهوت اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
ابر سیاه شب ظلمانیم
سینه ی دریائی طوفانیم
خشم فرو خورده ای از دشمنان
زلزله سان موجب ویرانیم
هر شب و روزم شده یک واقعه
مثل هوای بد و بحرانیم
دامن هرکس که بگیرد پَرَم
شعله ی سرکش و پشیمانیم
بگذر و از خانه ی قلبم برو
درد فراگیر و پریشانیم
پای خودت را بکش ای دوست ، من
عاشق سرخورده ی ایرانیم .
.
من یه شب بارونی نخوام درس بخونم باید کیو ببینم؟
همه رفتن به بهانه اینکه فاطی درس داره بذار بشینه بخونه!
من نمیخوام درس بخونم اصلا...
منم میخواستم برررررم!ولی خب...نرفتم!
میدونین دلم چی میخواد؟
 لبو و باقالی داغ میخوام...زیر چتر دکه ...تو گنج نامه ای... عباس آبادی ...جایی!یه جوری این پا و اون پا کنم از سرما و لبو بخورم...خب چیه؟
حوصله کتابام رو ندارم به این هوای خوب!
 
گاهی روزها و ساعتها رو با خودت کلنجار میری و به خدا قول میدی دیگه گرفتار اون خشم کذایی نشی اما بازم با یه اتفاق روزمره می‌ریزی بهم و چه حییییف که قولت یادت میره! امان از دست نفس سرکش...
 
خدایا فقط خودت زیر و بم دلمو میدونی همونطور ک باطن این کم صبری رو برام آشکار کردی خودت هم کمکم کن تا شکستش بدم و میدونم که باهامی....
 
پ. ن. جالبه ها هر سال یه بار بروز میکنم اونم توو آبان! امسال یه کم با تاخیر آذر ماه اومدم :) 
امروز دیدم ات... جایی که فکر اش را هم نمی کردم...
تمام این سالها حسرت دیدار دوباره ات گوشه ذهن و دل ام جا خوش کرده بود و همیشه فکر میکردم جایی میان انبوه جمعیت لحظه ای چشم ام به تو خواهد افتاد و تمام آن لحظات برایم تکرار خواهد شد و پس از آن و روزهای دیگر را چگونه ادامه خواهم داد... مهمتر اینکه تو هم مرا خواهی دید یا نه..؟! و آیا مرا به یاد خواهی آورد...؟! یا شاید زمانی میان جلسات کاری ترا ببینم و دیگر هیچ نفهمم...
اما جایی میان روزمرگی هایم، دقیقا جایی ک
(به مناسبت روز معلم )
شماره 5
سابزیرو
سابزیرو بی هان 
شاگردانی مثل فراست رو 
داشته  که سرکش بودند
شماره 4:
اسکورپیون 
شاگردانی مثل ساتورشی
که کشته شدند
شماره 3:
ریدن:
شاگردانی مثل کوان لینگ
داشتند که خبیث شدند
شماره 2:
تونی استارک
بهترین شاگرد  او
پیتر پارکر هست 
شماره 1:
بتمن 
او پرونده  کامل خوبی داره
همه شاگردانش 
تبدیل به ابرقهرمان 
شدند بهترین معلم ایشان است
هر لحظه زندگیم فکر میکنم شاید تو و وجودت خیلی خونسردتر و بیخیالتر باشد از چیزی که من هستم من این هفتاد روز سوختم هر روز سوختم و صبح فردا با امید بیدار شدم شده بودم ققنوس هر روز از خاکستر خودم پرنده ای جدید متولد می شد تو تمام فکر و احساسم را گرفته بودی کنارش درسهای سختم کنارش خانواده ام و زندگیم که همه نیاز به توجه داشت همه نیاز به ساختن داشت و من میسوختم و میساختم انگار تمام اشک های دنیا تلنبار شده بود در وجودم حوصله بیرون رفتن نداشتم حبس شده
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم
زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گ
چشم هایم مدام به دنبال زیبایی ها میگشت
از وقتی دوربین دست گرفته بودم عادت کرده بودم به بادقت نگریستن در پدیده ها
این پدیده ها گاه جاندار بودند و گاه بی جان
اما هرگز چیزی به آن زیبایی ندیده بودم...
 
وقتی دیدمش چند صباحی چشم هایم به دنبالش راه افتادند سپس قدم هایم و پس از آن دلم....
دیگر آن سراپا پوشیده در سیاهی را از دور هم که میدیدم میشناختم؛ از توازن گامهایش و از نجابت نگاهش
 
هرقدر که او نجیب بود من سرکش شده بودم
و هرقدر سکون صدایش بیشتر می‌شد
+سال 98 تمام شد.سالی که گذشت پر بود از اتفاق های خوب وبد...مرگ خانوم جان،جنگ،ویروس،تنها سفر رفتنم......نبات یاغی شده،سرکش....نبات از درجا زدن های مدوام بریده اما دارد باز هم تلاش می کند....سال 98 برایم پر بود از اتفاق های جدیدو تجربه های جدید تر....تنها تر شدن....اولین باری که دل به آرزوهایم دادم و راهی دیار غربت شدم خیلی تنها تر بودم....این بار که خاستم جا به جا شوم تنها نبودم...آدم هایی بودن که روی مهرشان حساب کنم......یاد گرفتن های مدوام....سال 98 استخوان ترک
خلاصه ی داستان: شرور مرموزی به نام “هاش” با فریب دادن خطرناک ترین چهره های گاتهام شوالیه تاریکی را وارد اتفاقات بی سابقه ای میکند. هاش تلاش میکند که با استفاده افراد سرکش گاتهام از جمله جوکر، هارلی کویین و پویزن آی وی به دوران سلطنت بتمن پایان دهد و از آنجایی که از هویت واقعی بتمن خبردار است، میخواهد که زندگی شخصی بروس وین را نیز نابود کند. این در حالی است که زندگی بتمن و بروس وین به خاطر شروع یک رابطه عاشقانه با سیلینا کایل یا همان زن گربه ا
نترس، طلاق بِده!
کم نیستند افرادی که در مسیر تلاش، از حاشیه‌ها می‌نالند و باز هم کم نیستند آنانی که در حاشیه‌ها گرفتار می‌شوند و تلاش هوشمندانه در راه هدف را به تلاش سختکوشانه در راه حاشیه بدل می‌کنند!
هنگامی که تصمیم می‌گیریم و قدم در راه می‌گذاریم، هر چیزی و هر راهی غیر از آن، حاشیه است... بله «هر چیزی».
برای موفقیت در مساله‌ای مانند کنکور و آزمون وکالت و...، وارد مسیری می‌شویم که نیازمند آن است که چند ماه از عمر را به سبک دیگری سپری کنیم
برای تو می نویسم به تو که شعر در هوایت شکوفه می دهد تویی که به خاطراتم دستبرد زده ای و دستت به خلوتم دراز است هر چقدر هم نباشی منکر بودنت نیستم برای بوییدن زندگی من چند گلدان خالی مانده و شاخه هایی خشک ... هیچ شاخه ی خشکی جوانه نخواهد داد بلکه هیزم خواهد شد و آتش سرکش درونم را شعله ور می کند برای سوزاندن کسی گرفتن امیدش کافیست اینجا دیریست که آسمان ابری ست و بارانی نمی بارد دردی بدتر از این هست ? به یاد داشتن کسی که آینده ات را با خود برد
دامنه برفی به لب ِ چشمه سار، کبک ِ خرامان بهار اینهمه؟خنده نکن ناز نکن گُل نچین، وسوسه کردن به شکار اینهمه؟
 
اسب ِ سپید ِ قد و بالا بلور! یال به توفان زده ی ِ شوق و شور!سرکش و طغیانگر و مست ِ غرور! دلبری از ایل و تبار اینهمه؟
 
طاق زده نصف ِ جهان کاشی ات، فرشچیان خیره به نقاشی اتسرمه کشیدی به طلا پاشی ات، آینه و نقش و نگار اینهمه؟
 
گرمی ِ پُرشور ِ بغل وای ِ من، ناب ترین بیت ِ غزل وای ِ من،از لب ِ تو باز عسل.. وای ِ من، کوزه ی ِ پُرشهد ِ انار اینهمه؟
احساس می‌کنم بیخیال‌ترین و راحت‌ترین و بی‌دغدغه‌ترین دوران عمرم رو سپری می‌کنم. یک دختر معمولی که غم معاش نداره، پدر و مادرش و خواهران و بردرانش سالم و همه در کنارشن، درگیری عاطفی و احساسی نداره که مثل بعضی‌ها دائم نگران یا هیجان‌زده باشه یا در فراق بسوزه و گریه کنه!، همسر و فرزند نداره و هنوز درگیر مسئولیت‌های سنگین زندگی نشده، درسش رو تا اونجایی که بیسواد خطاب نشه ادامه داده و احساس سرخوردگی از این بابت نداره، به امکانات متوسط جامع
این فیلم که به نوعی اسپین آف مجموعه فیلم های سریع و خشن محسوب می شود، درباره یک مامور امنیت دیپلماتیک ایالات متحده به نام “لوک هابز” و یک آدمکش سرکش و حرفه ای نیروهای ویژه به نام “دکارد شاو” است که به طرز غیر محتملی با هم متحد میشوند و…
دانلود فیلم با حجم 1 گیگابایت
امام علی بن الحسین ع فرمود صبر نسبت بایمان مانند سر است بتن و هرکه صبر.   ندارد ایمان ندارد 6 ابو بصیر گوید شنیدم امام صادق ع میفرمود ازاد مرد در همه احوال ازاد مرد است اگر گرفتاری برایش پیش اید صبر کند و اگر مصیبتهابر سرش ریزد اورا شکسته نکند اگر چه اسیر شود ومغلوب گردد و سختی جایگزین اسایشش شود چنانکه یوسف صدیق امین صلوات الله علیه رابردگی و مغلو بیت واسارت زیان نبخشد  تاریکی و ترس چاه و انچه بر سرش امد زیانش نزد تا خدا بر او منت گذارد و ستمگ
چشمانت در یاد مانده 
همان چشمانی که خنده هایت را معنا میبخشید 
همان چشمانی که سال ها من را بیتاب تو گردانده
همان چشمانی که آرامش من را گرفته است  
همان چشمانی که آرزوی دیدنش را دارم 
همان چشمانی که با آن ها حرف دارم 
چرا حسرت دیدن دوباره ات به دلم مانده است 
دلم برای نگاهت تنگ شده است 
دگر تا کِی باید با خودم درد و دل کنم 
تو میمونی و ی میل و نفس سرکش که اتیشت میزنه از درون، ولی به علت اینکه‌سرت شلوغ شده و سنت رفته بالا،بخوانی هم نمیتونی کاری کنی.جونشو نداری.پس ‌سه تا حسرت برات تازه میشه؛
یکی اینکه چرا جون نداری ازش استفاده کنی و عکس حسرت میخوری.
دو اینکه چرا اصلا تا جوانش بودی رامش نکردی ک اینطوری تو پیری و ناتوانی اذیتت نکنه.
و از همه مهمتر این که میفهمی مقابله ات با خواهش نفسانی  به خاطر تقوا هرگز نیست! بلکه به خاطر حال نداری و جون نداشتنه!بنابراین دروازه ها
گفت:من اگر زبانم آتش / من اگر ترانه هایم همه شعله های سرکش / چه کنم؟ که یک دل است و همه درد های یاران...گفتم:به رو به رو که نگاه می کنم تعدادی ظاهر می بینم.چند عدد "چشم چشم دو ابرو" بدون جزئیات بیش تر.سیاهه ی پیش رویم هیچ دخلی به سیاهی پشت رویم ندارد.درد های یاران چیست؟نمی دانم...
گفت:همراه شو عزیز کاین درد مشترک / هرگز جدا جدا درمان نمی شود.
گفتم:درد مشترک چیست؟مگر ما درد مشترک هم داریم؟
گفت:آمدگان و رفتگان از دو کرانه ی زمان / سوی تو می دوند هان! ای تو
امام صادق ع فرمود صبر نسبت بایمان مانند سر است نسبت به تن هرگاه سر برود تن میرود همچنین است هر گاه صبر برود ایمان میرود 6 ابو بصی. گوید شنیدم امام صادق ع مبفرمودازاد مرد در همه احوال ازاد مرداست اگر گرفتاری برایش پیش ایدصبر کند واگر مصیبتهابر سرش ریزد اورا شکسته نکند اگر چه اسیر شودو مغلوب گردد و سختی جایگزین اسایشش شو د چنانکه یوسف صدیق امین صلواتالله علیه  را بردگی و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشیدو تاریکی و ترس چاه و انچه بر سرش امدزیانش نزد ت
امکانی در پنل بیان وجود داره بنام فهرست دنبال کنندگان، بنده یکی از مخالفان سرسخت این امکان بوده و هستم. تنها هم مختص به این سرویس نیست، در هر جایی که این امکان باشه حس خوبی نسبت بهش ندارم.
اوّلین دلیل سرکش شدن و یا تضعیف روحیه نویسنده هست. شاید خیلی ها متوجّه این نکته نشن امّا تعداد دنبال کننده های اونها چه کم و چه زیاد، روی رفتار اونها تاثیرات منفی گذاشته که شاید خودشون هم باخبر نباشن.
دوّمین دلیل به وجود اومدن فضای تبادلی برای دنبال کردن و د
 
صدای تو، موهای تو، چشمانِ تو، لبانِ تو... عشقای من
صدای من، موهای من، چشمانِ من، لبانِ من... فدای تو
 
مریم خواهرم
مریم جانم
دوستت دارم، می خواهمت، می خوانمت...
نه
این ها آرامم نمی کند
این واژگانِ ساده و ناتوان نمی توانند احساسم را ترجمه کنند
حتی عشق هم واژه ی ناچیزیست در مقابل عمق احساسی که در قلب من موج می زند
"پرستش"
پرستش و ستایشی که با تمام وجودم به آن اقرار کنم، شاید بتواند احساسم را نسبت به خواهرم توصیف کند
 
این پرستش در مسیر پرستش خداست
دوباره فوتبال .این هیجان خالص ناپاک.باز آن ها امشب به میدان می آیند.مثل همیشه ٬ پر قدرت و ممتاز.با همان لئو مسی افسانه ای ؛ یادآور شب های تلخ.یاد آور فینال های تلخ در بارسلونا و رُم .زمانی که بارسلونا در اوجِ یکه تازی و‌ دوران فوتبالی خود بود.بعد از سال ها باز آن ها به الدترافورد می آیند.اما دیگر کریس رونالدویی لباس قرمز بر تنش نیست.دیگر ویدیچ و فریناند را در خط دفاعی نمی بینیم.خبری از گیگز و کریک و جی سونگ پارک و نانی پرتغالی هم نیست.آن شوت سر
بسم الله الرحمن الرحیم
عرضم به حضور انورتون که من دوران دبستان و قسمتی از راهنمایی یک آدم قرتی بودم به لحاظ رقاص بودن
یعنی کسی نمیتونست منو جمع کنه...
دوم سوم راهنمایی حرام بودن رقص رو متوجه شدم و مقداری کنترل کردم این اسب سرکش رو
در دوران دبیرستان که با یه جو مذهبی رفیق شدم و به شدت مبارزه کردم البته گاهی دچار وسوسه میشدم و...
دوران دانشجویی گند زده شد به همه مبارزاتم چجوری؟عرض میکنم
اتاق روبرویمون یه ترم از ما بالاتر بودن رکیک ترین حرفایی که
سرایشی از مشیری
پرکن پیاله را کاین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد این جامها که در پی هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گرداب می رباید و آبم نمی برد

..... من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بیکران عالم پندار رفته ام تا دشت پر ستارة اندیشه های ژرف تا مرز ناشناختة مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریز پا تا شهر یادها دیگر شرابم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد پر کن پیاله راهان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلوده دور دست پرواز کن به
من همان قهرمان داستانی هستم که همه چیز را در مرز رسیدن رها می‌کند. می‌گذارد و می‌رود و نمی‌ماند تا ثمره‌ی آن‌چه گذشت را ببیند. همان که می‌تواند همه‌‌ی انتظارها و دلتنگی‌هایش را با یک جمله‌ی ساده، یک بله‌ی خشک و خالی تمام کند، می‌تواند رسیدن را، دیدن را تجربه کند، اما نمی‌کند. رها می‌کند. می‌رود. نمی‌ماند. همان شطرنج‌بازی که می‌تواند با حرکت آخر حریف را کیش و مات کند اما صفحه‌ی شطرنج را یک حرکت مانده به حرکت آخر، نیمه‌کاره رها می‌
وقتی اسم گروه و کانال میاد، آدم همش فکر چند هزار کاربر می کنه امّا شاید خیلی ها توجّه به این نداشته باشن که یه گروه و حتّی کانالی خصوصی، می تونه اعضایی به تعداد کمتر از انگشتای دست داشته باشه. اعضایی که همدیگه رو می شناسن و احساسات مثبتشون رو با هم به اشتراک می ذارن.
یاد خودم میفتم، انقدر با بابام رودربایستی و تعارف داشته و دارم که وقتی یه کلام بخوام بهش بگم دوسِت دارم، باید جون و اشکم در بیاد. درسته با مامانم هم راحتم ولی نه اونقدر که از نظر اح
فیلم سینمایی جدید فوق العاده زیبا و دیدنی علاءالدین سال 2019
دوبله شده فارسی و بدون سانسور 
علاءالدین پسر سرکش و خوش‌قلب خیابان و صدراعظم تشنه‌ی قدرت برای به دست آوردن چراغی جادویی مبارزه می‌کنند که می‌تواند آرزوهایشان را برآورده سازد...
پیشنهاد میکنم حتما دانلود کنید

ادامه مطلب
آب،تنها خواسته شیرین و فرهاد زیرکوه از مسئولان
مالک رحمانی که او را فرهاد کوهکن می نامند، از خشک سالی های پی در پی رنجور است و می گوید:صدها نهال زرشک و پسته در این منطقه به امید کاشته ایم اما خشکسالی امانمان را بریده است و بیشتر درخت ها را خشک کرده است.

به گزارش پایگاه خبری زیرکوه نیوز،روستای حاجی آباد سرکش یکی از روستاهای منحصر به فرد بخش زهان شهرستان زیرکوه است  که در فاصله حدودا 6۵ کیلومتری مرکز شهرستان و ۳ کیلومتری روستای کلاته قاینی ق
من :باز از دور می آیی جانا ؟؟!! .من : دور ماندن گاهی تمام عقل است و گاهی تمام بی عقلی ،من همان عاقل دیوانه ام که شرط دیوانگی را به مرگ دنیای نزدیک ترجیح میدهم ،مجنون که باشی از بام شهر هم ،از همان دور همان پنجره ی معروف معلوم است ."گاهی تمام عقل به دور ایستادن است "
بوسلمه یا هیولای دریا را از میان افسانه‌های جنوب پیدا کردم. موجودی حسود و بدطینت که طاقت خوشی زمینی‌ها را ندارد و هر لحظه در شکل تازه‌ای سر بر می‌آورد و طغیان می‌کند و زندگی را آشفته می‌کند.
همه بوسلمه را موجود افسانه‌ای می‌بینند و زاده‌ی ناآگاهی و خیال مردم اما من این روزها به چشم خودم بوسلمه را هرجا و در شکل‌های مختلف می‌بینم.بوسلمه همان جنگی است که همیشه در پرده منتظر استبوسلمه همان حماقت استبوسلمه همان ظلم و زورگویی استبوسلمه هم
نگاهم کنای غمزه ی پرخاشمرا از توسن سرکش نگاهت گریز نیست / منکوب توامنگاهم کنای موج کولاکمرا از ژرفای دریای نگاهت پرهیز نیست / مغروق توامنگاهم کنای معبود برملامرا از صلیب امتحان نگاهت گزیر نیست / مصلوب توامنگاهم کنای عشقای شهسوار چشمانت / مردآور شهزادگان فاتحای خمکده ی چشمانت / قبله گاه مستان مردای چشمانت چشم و چراغ ایل / در تاریکخانه ی شبمرا بنگرای سحر نگاهت رعشه ی شعربر باریک اندام واژگانم / ساحر منیمرا بنگرای تغزل نگاهتطلیعه ی الهام بر شب
//


حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام درباره ضرورت تحمیل فضائل بر نفس (یا همان خودسازی) برای کنترل شهوات می‌فرمایند:
«فضایل اخلاقی را بر نفس سرکش خود تحمیل کن، چراکه خواهش طبیعی بشر بر شهوات و رذایل اخلاقی است.»[۱] فلذا اگر نفس بر خوبی‌ها و فضائل عادت نکند انسان را به‌سوی شهوات و رذائل خواهد کشاند و او را بر اطاعت از خود وادار خواهد کرد لذا به فرموده حضرت رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله) «بزرگ‌ترین دشمن انسان نفس اوست»[۲] زیرا نفس فریب دشم
آنچه در ادامه خواهید خواند بخشی از «اشارات عرفانی» امام راحل در کتاب «آداب الصلاه» می باشد که درک آن مستلزم توجه و تمرکز کافی از جانب مخاطبین گرامی است:
* معجونى که با دست دیو پلید و تصرّف نفس سرکش فراهم آید، جز خلق شیطانى از آن زاییده نشود؛ و چون قلب در هر حال از آنها تغذّى مى‏نماید و آنها صورت باطنیّه نفس شوند، پس بعد از چندى مداومتْ انسان یکى از...
ادامه مطلب
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):دنیارادشنام ندهیدکه نیکومرکبی است برای مؤمن .سواربرآن به خیردست می یابدوباآن ازشر رهایی می جوید.هماناهرگاه بنده ای بگوید:خدایا دنیارالعنت کن.دنیا می گوید:خداوند ازمیان ماکسی رالعنت کندکه دربرابرپروردگارش سرکش تر است.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):آشکارترین منافق کسی است که به طاعت خدا فراخواند, خودش بدان عمل نکندوازمعصیت بازداردوخودش ازآن باز نایستد.
امام صادق(علیه السلام):مؤمن مدارامیکندوجدال نمی
Reza Bahram
Atash
#RezaBahram
من پریشان شده ی
موی پریشان توام
کفر اگر نیست بگویم
که مسلمان توام
من گرفتار تو و 
موی سیاه تو شدم
من سرکش به خدا 
رام و به راه تو شدم
وای من هر نفست 
معجزه ای تازه کنم 
عشق آمد که مرا 
با تو هم اندازه کند
من که آتش شده ام به 
که تو دریا داری 
بی سبب نیست که در 
ساحل من جا داری
ماه کامل شده ای 
چشم حسودانت کور 
آنچه خوبان همه دارند
 تو یک جا داری
آنچه خوبان همه دارند
 تو یک جا داری 
لحن زیبای تو و 
چشم سیاهت ای وای
 دلربایی و دل آرا
شهریور ۹۷
کنار خیابان کوالالامپور نشسته بودم و سرم را به درخت آرش تکیه داده بودم.
کلمات حافظ با صدای او، روحم را آرام می‌کرد.
فال دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم، همان حرفی بود که می‌خواستم بفهمد.
آن روز بعد از چندماه دوباره توانستم اشک بریزم و سرپا شوم.
توانستم قید همه چیز را بزنم و از نو شروع کنم.
 
امشب مرداد ۹۸، به انواع قرص‌ها پناه بردم تا این درد آرام شود و بی‌فایده است امشب در جستجوی شهریور ۹۷ هستم، در جستجوی همان احساس امن، همان
1
رفتم یه نوت تو google keep ام ایجاد کردم و دونه دونه چیزایی ک تا چند ماه دیگه، یک سال دیگه، دو/سه سال دیگه و ... رو باید انجام بدم، نوشتم تا نهایتن بتونم به خواسته نهاییم کانورج کنم! بعدشم اون note رو پین کردم تا همیشه اولِ اول باشه. باید هر روز که از خواب پا می شم، بعد قطع کردن زنگ موبایل، بازش کنم و مرورشون کنم و روزم رو شروع کنم!
2
خب من باید زمان باقی مانده رو بشینم و تمرکز کنم و مهم تر از همه صبر پیشه کنم. درسته بسیار احساس پوچی دارم از انجامش ولی باید
دانلود فیلم Shadow Wolves 2019 با لینک مستقیم و رایگان
نام فیلم: Shadow Wolves
ژانر:  اکشن ، ماجراجویی ، هیجان انگیز
کارگردان:  McKay Daines
ستارگان: Thomas Gibson, Graham Greene, Louise Lombard
محصول کشور: امریکا ، انگلیس
سال انتشار: ۲۰۱۸
امتیاز: ۵ از ۱۰
مدت زمان: ۹۵ دقیقه
اطلاعات بیشتر: کلیک کنید
خلاصه داستان:
داستان فیلم درباره یک مامور سرکش NSA است که برای ماموریتی به تیم گرگهای در سایه میپیوندد و …

ادامه مطلب
یه سایت هست مخصوص کنکوریا!
میرم مرورش میکنم..
یه نوع مرضِ بی درمانه شاید.. :|
مرور میشه واسم تمام خاطرات 4 سال دبیرستان و حتی قبل تر ها
اونجایی که ذوق کرده بودم ک معدلم شده بالای19.70
بعد یادم میفته نهایی ها چه ذوقی کردن خانوادم..
یادم میفته روزایی ک از نهایی ها ک میومدم میشستم اهنگ میزاشتم و سیب زمینی سرخ کرده میخوردم و کیف میکردم و افتخاز میکردم به خودم..
تابستان سال پیش سال بدی بود .
چه قدر گریه کردم..
و چه بد گذشت..
و الان ک اومدم دانشگاه فک میکنم او
31-  و من کلام له (علیه السلام)
> لما أنفذ عبد الله بن عباس إلی الزبیر یستفیئه إلی طاعته قبل حرب الجمل <
لَا تَلْقَیَنَّ طَلْحَةَ فَإِنَّکَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ کَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ یَرْکَبُ الصَّعْبَ وَ یَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ وَ لَکِنِ الْقَ الزُّبَیْرَ فَإِنَّهُ أَلْیَنُ عَرِیکَةً فَقُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ ابْنُ خَالِکَ عَرَفْتَنِی بِالْحِجَازِ وَ أَنْکَرْتَنِی بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا.
# قال السید الشر
فقط تبر نیست که به درخت آسیب می‌زند. آب که پای درخت نریزی، می‌خشکد. از درون می‌پوسد و خالی می‌شود. آن‌وقت به کوچک‌ترین بادِ خزانی فرو می‌ریزد. 
عاشقانه‌ها همیشه که با زخم جفا و خیانت سرنگون نمی‌شوند، بیشترشان آب نمی‌خورند. همان دوستت دارم‌های هر روزه، همان نگاه‌ها و ملاحت‌ها، همان‌ها پایشان ریخته نمی‌شود که می‌میرند. کم‌کم، آرام ...!
به یک نکته پی بردم.
به اینکه من همانم که بودم.
خودم شکل خواسته های خودم را تغییر دادم.
خواسته هایم همان است که بود. و بر همان اساس.
و من شکلشان را تغییر دادم چون شکل زمان تغییر کرد.
و این از تیزهوشی من بود.
من خود را پشت زمان جا نگذاشتم.
من در هر عصر، به زبان همان عصر شاعری کردم.
هر عصر، می و جام و بزم خودش را داشت.
#نکته
#خواهــــــــــر_مـحــجــبه ام میدانم❗️این روزها کمی به تو سخت میگذرد{گاهی دلسرد میشوی از طعنه ها }{گاهی ناراحت از باورها }{و گاهی خشمگین از تلاطم ها }خواهرم  میدانم دست خودت نیست گاهی خسته میشوی!!!خسته ات میکند روزگار و آدمهایشدر آن لحظات فقط #تلنگری بزن به زنانگی ات!!به اینکه تو مریمی  همان که بر پاکیت عیسی سوگند خورد به اینکه تو سمیه ای همان که شهادت را بنا نهاد☝️به اینکه تو فاطمه ای همان که بانوی اسلام وام ألائمه استبه اینکه تو آسیه ای
آدم ها ذرّه ذرّه محو میشوند .آرام ...بی صدا ...و تدریجی  !همان آدم هایی کههر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند بی هیچ انتظار جوابی ،فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند.برای آنکه بگویند هنوز هستی و هنوز برای آنها مهم ترینی .همان آدم هایی کهروزِ تولد تو یادشان نمیرود.همان هایی که فراموش میکنند که تو هر روز خدا آنها را فراموش کرده ای.همان هایی که برایت بهترین آرزوها را دارند و میدانند در آرزوهای بزرگِ تو کوچکترین جایی ندارند ...
همان آدم هایی که همی
 
 
جز خیل اشک و آه سپاهی به ما نداد
با این وجود فرصت آهی به ما نداد
 
ما را مقرّبان حریمش حساب کرد
جز درد و داغ منصب و جاهی به ما نداد
 
ما را برای عبرت خلق آفریده بود
از سجده غیر نامه‌سیاهی به ما نداد
 
ما مثل کوه سرکش و دربند مهر او
او جز ستیغ تیغ پناهی به ما نداد
 
دلخوش به رحمتیم که در پنج روز عمر
 مستی مجال هیچ گناهی به ما نداد
 
 
به یک نکته پی بردم.
به اینکه من همانم که بودم.
خودم شکل خواسته های خودم را تغییر دادم.
خواسته هایم همان است که بود. و بر همان اساس.
و من شکلشان را تغییر دادم چون شکل زمان تغییر کرد.
و این از تیزهوشی من بود.
من خود را پشت زمان جا نگذاشتم.
من در هر عصر، به زبان همان عصر شاعری کردم.
هر عصر، می و جام و بزم خودش را داشت.
#نکته
بعضی مشکلات هستند که هیچ درمانی ندارند جز گذر زمان.گذر زمان می تواند تلخی ها را به شیرینی تبدیل کند.پس از گذشت زمانی نامعین، همان چیزهایی که برایمان ترسناک بودحالا خنده آور می شوند.همان غوره ی ترشی که دهانمان را گس می کردحالا تبدیل به حلوای شیرین شده است.در ذهن من چنین فرضیه ای مشهود است. زمانی بود که برای چیزهایی اجتناب ناپذیر له له می زدم و حالا همان چیزها برام استهزاآور است.
معصومه باقری
بسم رب الرفیق+ما هم مثل همان کودک یتیمی هستیم که به جرم یتیمی کسی با او بازی نمیکرد؛ همانقدر مظلوم، همان قدر بیچاره؛ همان کودکی که جدّ شما دست روی سرش کشید، از او دلجویی کرد و فرمود: برو به ایشان بگو پدر من علی است! آقاجان ارحم غربتنا...پ.نما فقط شما رو داریم! فقط شما.مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ...تَصَدَّقْ عَلَیْنَا.
به نام خدا
هرچه فکر می‌کنم باز هم به همان نتیجه می‌رسم؛ به همان حرف همیشگی‌ام که: دلتنگی آدمها را بیچاره می‌کند و بیچارگی از آدم‌ها، آدمهای تازه می‌سازد و تو باز بگو ‌که زیادی دارم شلوغش می‌کنم. بگو...خیالی نیست.
ادامه مطلب
وقتی که هیچ شانسی برای تغییر همسرت نداری و دلایل خوبی داری که او را ترک نکنی ( یعنی می خواهی با او ادامه بدهی ) ، تنها راه باقی مانده این است که او را به همان صورتی که هست بپذیری .
اجازه بدهید همسرتان همان گونه ای که هست باشد و به جای این که سعی کنید او را تغییر دهید ، برخودتان تمرکز کنید.
 منظور از این حالت این نیست که با بی تفاوتی او را به حال خود رها کنید یا تسلیم او شوید ، بلکه او را به همان شکل که هست بپذیرید. 
پذیرش ، فرایند فعالی است که می توان
حضرت على (علیه السلام) در خطبه 192 نهج البلاغه معروف به خطبه قاصعه گوشه هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى شمرد و سپس مى فرماید: خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزه دارى، حفظ کرده است. آنگاه در مورد آثار اخلاقى نماز مى فرماید:
«تَسْکیناً لاِطرْافهِمِ، تَخْشیعاً لاِبصْارهِمِ، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَهً لِلْخَیلاءِ عَنْهُم».( نهج البلاغه، ص. 294) (نماز به همه وجود انسان آرامش مى بخش
آدم های ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچکس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند ، برای همه هستند
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاه است بس که هر کسی از راه می رسد یا ازشان سو استفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد
آدم های ساده را دوست دارم چون بوی ناب “آدم” میدهند !
 
درگذر ایام و چرخش فصل به فصل ، تقویم چهاربرگ دیواری ،به خط تقارن نشست!.
  در قاب تصویرِ آسمان ، دستِ سرنوشت دولا شد ، تقدیر قرینه گشت!..
زیر تابش شلاقبار خورشید ، تابستان پرعطش از شهر گذشت...  
اولین برگ زرد  آرام برسنگفرش شهر نشست..  
فصل ناخشنودی‌ها رسید...
ابرهای سیاه بروی رشت خیمه‌ زدند...
خزان سوار بر باد وحشی، به دروازه‌ی شهر رسید...
ساعت لنگ لنگان به نیمه‌ی شهر رسید ، غمناک به نیمه‌شب تکیه زد
آسمان اسیر بُغضِ سرکش و لجباز گشت!..
خزان وحشیا
عاشق شدیم رفت ... از اول!
این هــم دلیل ِ شعر ِ موافق!!
پا دادن ِ زنی به "شدن" را،
بگذار پای قحطی ِ عاشق!
تُنگ ِ دلــم ، برای تـــــو کوچک...
پک- پک بزرگ شد لب ِ سیگار...
سیفون شعر را بکشم ، تا
دلپیچه های آبی ِ خودکار...
وقتی به واژه در نمی آیی،
ویراژ روی مغزِ منی ... آخ...
هی ! موش ِ بسته بـــه دم ِ جارو!
دل بسته ای به خنده ی ِ سوراخ!
می خواهم از تو گرم بگیرم
سرمـای ذاتــی ِ تنی ام را!
با دست های تــــو بتکانم
اندوه ِ پاک – دامنی ام را!
تکرار ِ بوسه ، می بردم سرخ
همان آرزوی ژرفی هستید که شمارا به پیش می راند.
آرزویتان هرگونه که باشد، اراده ی تان همان گونه است.
اراده تان هرگونه که باشد، کردارتان همان گونه است.
کردارتان هرگونه که باشد، تقدیرتان همان گونه است.
بربهادارانیاکا   (اوپانیشاد)
گفتار چهارم آیات 4و 5
می‌دانید الاغ چیست؟ آیا الاغ دیده اید؟
اگر پاسخ شما منفی است این روزها حتما سری به حوالی میدان فردوسی بزنید تا با این موجودات آشنا شوید
همان ها که با یک شایعه برای خرید ارز 18 هزار تومانی صف می‌کشند و حرص می‌زنند و با خبری دیگر امروز و فردا در همان میدان با التماس دلارهای خود را حاضرند زیر قیمت هم که شده اب کنند تا ضرر بیشتر نکنند!
اینها همان درازگوشان دوپایی هستند که اشتباهی انسان دنیا آمده اند
حکومت هدایت اراده های عمومی و تطبیق آنها با خواسته های الهی است. خواسته های الهی همان خواسته های مردمی است و خواسته های مردم نیز همان خواسته های الهی است. البته منظور خواسته های ناروا و غیر فطری نیست بلکه خواسته های فطری بشر که اگر پیگیری شود کاملا منطبق بر خواسته های الهی است.
امام و رهبر الهی همان کسی است که این اتصال را بر قرار می نماید. اتصال و به هم رساندن اراده عمومی و خواسته های الهی. امام همان عامل اتصال بین زمین و آسمان است.(در دعای ندب
نام فیلم: داستان پلیسی – Police Story: Lockdown ژانر: اکشن، جنایی، درام کارگردان: Ding Sheng ستارگان: Jackie Chan, Ye Liu, Tian Jing محصول کشور: چین، هنگ کنگ سال انتشار: 2013 امتیاز: 6.1 از 10 مدت زمان: 1:50:07 خلاصه داستان: مشتریان یک بار تفریحی به گروگان گرفته میشوند، افسر پلیس جنایی ژنگ ون (جکی چان) و دختر سرکش او میامیاو (جینگ تیان) در میان گروگانها هستند…
ادامه مطلب
امام
مهدی (عج):
من
آخرین وصی هستم که خداوند بزرگ به‌وسیله
من گرفتاری‌ها را از خاندان و شیعیان من
دور می‌گرداند
(
کمال
الدین و اتمام النعمه، ص۴۴۱).
امام
مهدی (
عج):

فرمان
ما یک‌باره و ناگهانی فرامی‌رسد و در آن
زمان توبه و بازگشت برای کسی سودی ندارد
و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر نجات
نمی‌بخشد

(
توقیعات
ص ۷۰،
کتاب او خواهد آمد).
امام
مهدی (عج):

زمین
هیچ‌گاه خالی از حجت نیست یا آن حجت آشکار
است و یا پنهان

(
کمال‌الدین
، ج۲،ص۵۱۱؛
همان ۴۸۵).



ت
 به نام اوی من و تو
تقدیم به هر چه معلم پروانه ای ست و معلم سه شنبه های پروانه ای ام...
✔ معلم ها بال دارندبالهایی شبیه بال پروانه، با همان نازکی و با همان خالهای رنگی رنگیاما همین بالهای نازک باید بتواند شبیه بالهای عقاب قوی و سترگ باشدفکرش را بکن... پروانه و عقاب!چه سنخیت ناموزونیاینها را همان معلم سه شنبه هایم گفت و مرا در ابهامی عمییییق رها کرد
ادامه مطلب
ماری رو پوشی خاکستری تنش بود که آن را از مادرش به ارث برده بود . موهای تیره اش را از پشت با تکه ای بند سبز بسته بود ، بعداٌ زمانی که داشتم بازش میکردم متوجه شدم از همان بندهای ماهیگیری پدرش بود . آن چنان ترسیده بود که نیاز نبود من چیزی بگویم ، او خودش می دانست من چه چیزی میخواهم. او گقت : "برو"، اما این را غیر عادی میگفت . میدانستم که مجبور است این را بگوید . و هر دو می دانستیم که این را به همان میزان جدی می گوید که غیر ارادی ، اما لحظه ای که گفت : برو .
هرچقدر بزرگتر میشم بیشتر میفهمم ک خیلی چیزارو بلد نیستم
ک خیلی از رفتارا و احساسات عادیم اشتباهه
...
واقعا نیاز دارم روی خودم کار کنم قبل از اینکه زندگیمو تباه کنم
مثلا امشب! خیر سرم از شدت دلتنگی ناراحت بودم ولی با رفتار سردم چی رو رسوندم؟!
این بچه بازیا چیه دقیقا؟
من ک قبلش براش خط و نشون کشیدم و گفتم ک نیاز دارم بیشتر با من باشی
پس چرا این رفتار احمقانه رو انجام دادم؟
مطمئنم اگر کنترلش نکنم همزمان با افزایش این دلبستگی و وابستگی اونم سرکش تر
دانلود سریال چینی The Bodyguards 2016 با زیرنویس فارسی
 
نام انگلیسی: The Bodyguards / H.o.t g.i.r.l
نام فارسی: بادیگارد / دختر آتشین
تعداد قسمت: 37
ژانر: اکشن / عاشقانه / رزمی
تاریخ انتشار: 2016
روزهای پخش: هر روز هفته
ساخت: چین
امتیاز: 7.6/10
زیرنویس فارسی دارد
بازیگران
 
خلاصه داستان
گوان شیائو دی یک دختر سرکش است که به طور اتفاقی به یک مرکز آموزش محافظ شخصی میرود و آنجا با پسری متکبر و چهار دختر با استعداد دوست میشود. بعد از برنامه آموزشی خسته کننده او تبدیل به یک محافظ
با خاطراتِ زیادی زندگی می‌کنیم که اگر به خودشان بود، تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند. اما ما نگه‌شان می‌داریم. مُدام مرورشان می‌کنیم. همان یک لحظه‌ی کوچک که روزی قلبمان را به نفس‌نفس انداخته. همان خاطره‌های ناچیزِ دوست‌داشتنی که مسکنِ زخمهای روزمرگی‌اند...
این سفارش های پدری ست به فرزندش...
فرزندان ،آرزوهای درازی دارند که به آنها نمیرسند
در راهی میروند که به نابودی می رسد
فرزندان انسان...
نشانه گاه تیر دردها
اسیران روزگار
تیررس رنج ها
بندگان دنیا
معامله گران هیچ و پوچ
و برنده های رقابت فنا و زوالند
فرزندان انسان
دربند مرگ
ناگزیر از رنج
همدم اندوه
آماج بلا
شکست خورده شهوت
و جانشین مردگانند...
فرزندم!
این روزها میبینم دنیا پشت کرده روزگار سرکش از من میگریزد
و آخرت،نزدیک میشود...
از فکر و ذکر دیگران
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را


دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا




کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که بازبینیم دیدار آشنا را



ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا



در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

هَاتَ الصََّبوح هُبََّوا یا ایها السکارا



ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را



آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا



در کوی نیک نامی ما را گذر ندا
هیس، آن جمله را بر زبانت نیاورهمان جمله ی ....... ( دوست دارم تو را)مبادا کسیبفهمد که تو ....... ( دوست داری مرا)همان جمله که مثل زهربه اعماق قلبم فرو می رودهمان جمله که مثل یک تیر تیزتمام دل خسته را می درد.نگو دوست...... ( داری مرا)وای! یادم نبودکه باید جلوی خودم را بگیرمنگویم تو را دوست..... ( می دارمت)نباید برایت بمیرم!نباید بگویی که من را تو دوست... (داری)نباید بگویم تو را دوست ... ( دارم)نباید بفهمد کسی قصه ها رانباید تو را بی تو تنها گذارم
 
آن چه از تصورش هراس داشتم، واقع شد. آدم‌ها مثل سنگ ایستاده‌اند همان جا که هستند. اگر از بخت خوش همراهشان شوی، حاضرند دوستت بدارند. نه که نخواهند بیش از این همراهی‌ات کنند، مثل سنگ ایستاده‌اند همان جا که هستند؛ و نمی‌توانند.
من اما بادبادکی‌ام که حاضرم قرقره‌ام را به دست هر کسی بدهم.
رها.
سست‌عنصر.
برای اینکه دوستم داشته باشیهر کاری بگویی می کنمقیافه ام را عوض می کنمهمان شکلی می شوم که تو می خواهیاخلاقم را عوض می کنمهمان طوری می شوم که تو می خواهیحتی صدایم را عوض می کنمهمان حرفهایی را می زنم که تو می خواهیاصلاً اسمم را هم عوض می کنمهر اسمی که می خواهی روی من بگذارخب حالا دوستم داری ؟نه ، صبر کنلطفاً دوستم نداشته باشچون حالا انقدر عوض شده ام که حتی حال خودم هم از خودم به هم می خورد
شل سیلور استاین
دانلود سریال کره ای Descendants of the Sun 2016
 
نام ها: نسل خورشید – نوادگان خورشید
محصول: 2016 کره جنوبی از شبکه KBS2
ژانر: عاشقانه | اکشن | درام
تاریخ پخش: 05اسفند1394 – 24Feb2016
قسمت ها: 16 + 3 ویژه
وضعیت: پایان یافته است
بازیگران:Song Joong Ki – Song Hye Kyo – Jin Goo
تا قسمت آخر با زیرنویس فارسی اضافه شد.
خلاصه داستان:گروهی از نیروی ارتش به کشوره جنگ زده ی اوروک اعزام میشن. کاپیتان یو شین جین (سونگ جونگ کی) رهبر نیروهای ویژه ، کانگ مو یون (سونگ هی کیو) رو که یک پزشک داوطلب اعزامی
شاید باورش برایت سخت باشد، که هنوز هم در تلاطمم.
اما دگر رد این تلاطم را در چهره ام نمی‌بینی، چون قلبم را در چاله ای عمیق دفن کرده ام؛ مباد صدای آه و ناله اش به جایی برسد.
و تناقض...آری همان‌ کک‌هایی که مسبب ازهم گسیختگی تار و پودم اند.
همان‌ها که جانم را به لبم میرسانند.
همان‌ها که آهم را بغض و طاقتم را طاق میکنند.
خودت ببین:
تک تک سلول های مغزم "Bella ciao" را فریاد می زنند.
قلبم پوزخند میزند: آخر مقاومت؟در برابر چه؟ ای چشم های نابینا جز پوچی چه می‌
شب یلدای طولانی سرآغاز زمستان است/درآن یک خاطراتی خوب بهر اهل ایران است/ولی یلدای ماشیعه همیشه غربت مهدی/فراق ودوری مولابرای دل پریشان است/دراین سختی مشکلها نسیم رحمتش آمد/بماصد مژده می آیدزمستان روبه پایان است/بوددربعدشب صبحی که خورشیدخدادارد/شکوه این جهان روزی همان مهدی دوران است/برای سختی عالم فقط یک راه حل باشد/طلوع روزموعودش همان تصویر آسان است/رسداز دشمن شیعه ستمکاری بسیاری/حمایت ازولایت هم همان مصداق ایمان است/ظهوریوسف زهرا دعای
تفاوت IQ و EQ افراد در چیست؟
تقریباً همه افراد واژه ‌IQ‌ یا ضریب هوشی را شنیده‌اند و کم و بیش با مفهوم آن آشنا هستند.
اما آنچه کمی ناشناخته باقی مانده و هنوز گروه زیادی با آن غریبه هستند، ‌EQ‌ یا همان هوش هیجانی است؛ همان چیزی که براساس نظر دانشمندان می‌تواند عاملی برای موفقیت افراد باشد، همان چیزی که می‌تواند برای کنترل استرس و اضطراب به فرد کمک کند و همان چیزی که موجب می‌شود افراد در جامعه موفق‌تر عمل کنند.
سال‌های سال دانشمندان تصور می‌
باسمه تعالىآیا مىدانید شیطان بزرگ کیست؟ابرقدرتهاى پستى که به غیر از وسوسه و فریب تمام همتشان را براى نابودى اسلام بکار مىبرند.آنها اسلام آمریکائى را رواج مىدهند.همان جدائى دین از سیاستهمان عنصر الحاد و انسان گرایىو ملیت منهاى دینو..
فیلم Shazam – شزم به کارگردانی دیوید اف. سندبرگ را می‌توان متفاوت‌ترین فیلم دنیای DC تا به امروز دانست اما نه بهترینِ آن. فضای فیلم بدون تردید برای تماشاگران نوجوان بسیار مناسب است و تجربه‌ای مفرح را برایشان رقم می‌زند.
شزم یکی از کهن‌ترین قهرمانانی است که در صفحات کامیک بوک به تصویر کشیده است. زمانی از نظر محبوبیت، از سوپرمن هم سبقت گرفته بود اما شباهت‌های انکارناپذیر شخصیت با سوپرمن باعث اختلاف فاوست کامیکس و دی‌سی شد. در نهایت شزم (روزگ
خیابان را آمدیم پایین. شب بود و کسانی پشت پنجره به انتظار ایستاده بودند. مثل ما که داشتیم از کنار درختان می گذشتیم و گذشته را تماشا می کردیم. باور نمی کردیم. باورمان نمی شد. پر از شک بودیم و زندگی همان روشنی دَم بود. همان حباب نقش بسته بر شیشه. تیره و تار و پر از ابهام. چه باورش می کردیم یا نه. مثل وقوع باران در بیابان...
خوب..من برگشتم ..امدم که شاید صداهای درون مغزم را خفه کنم تکه تکه به قلم بیاورم و حلقه حلقه زنجیر های اسارتم از خودم را بشکافم..اگر بتوانم البته...که بعید میدانم ...قبل تر ها که در دفتر می نوشتم همه ی نوشته هایم را میسوزاندم...آن هم با کبریت..میخواستم بوی گوگردش ریه هایم را بخراشد و چوب کبریت گر گرفته با تنها چشم اتشینش حرص و هراسش را با سوزاندن ناخن هایم بیرون بریزد....
آمده ام بگویم باز هم آن کار را تکرار کردم:/دوباره دوباره و دوباره...به خودم آمدم
افزودن یک رکورد جدید: Ctrl++ (+ همان علامت مثبت است)
وارد کردن مقدار از فیلد مشابه در رکورد قبلی: Ctrl+‘ (‘ همان تک کوتیشن یا آپاستروف است)
حذف رکورد فعلی: Ctrl+– (- همان علامت منفی است)
وارد کردن تاریخ فعلی: Ctrl+; (; همان نقطه ویرگول است)
وارد کردن زمان فعلی: Ctrl=:
زوم روی ورودی: Shift+F2 (همچنین برای ایجاد و ویرایش Query Criteria)
جا به جایی بین حالت مسیریابی یا Navigation (فیلد انتخاب شده) و حالت ویرایش: F2
ادامه مطلب...
شاید نوشته ای نجوشید. شاید فکر خوبی جرقه نزد. ممکن است اصلا فکر نکرده باشم. (قال نویسنده: امان از مجازی) شاید هم هی تکرار می کنم. من هنوز همانم. همان که بیهوده نوشت و آشی می پخت که سبزیش را می سوخت. و همان که هی تکرار می کرد. هشتاد و پنج بار نوشت این جمله را. چون خاری در چشم. هر قدر روزهایم حاصل فشردن F5 بر روز قبل باشد، همان می شود که سی و شش به علاوه ی یک نوشته سابقم -گر چه در ظاهر تفاوت- اما حقیقتا یک چیز اند. من مجازی ام. بسیاری از ما سازنده ی یک جامعه
 
 
برای بودنت...برای این حجم وسیع خوشبختی؛
دین به گردن من است.
مدیونم به تمام انان که می توانستند تو را داشته باشند.
حالا که سهم منی
باید به قدر همه دوستت داشته باشم
باید قدرت را بدانم
باید مواظبت باشم
به اندازه ی تمام کسانی که میشد سهمشان باشی.
میدانی دلدار نگاهت که میکنم
فکر میکنم چه بیچاره اند آنان که تو را ندارند.
کاش میشد این بزرگِ بودنت مال همه باشد
بعد نیمه ی جبار وجودم سرکش میشود که نه!!
تو فقط مال منی!!
من مدیونم به آنانی که سهمشان نیستی..
چرا انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب‌های دنیا متفاوت است؟
«در تحولات دو سه قرن اخیر، که قرن انقلاب‌های بزرگ است، هرچه نگاه کردم موردی را پیدا نکردم که مثل انقلاب اسلامی، در دوره‌های بعد، با همان شکل و هدف‌ها، به‌سوی همان آرمان‌ها ادامه پیدا کند. یعنی انقلاب‌ها بر اثر عوامل گوناگون، یا از همان اول منحرف شدند، یا بعد از اندکی منحرف شدند.»
۱۳۹۰/۵/۱۹- رهبر انقلاب

            
شاید برای خیلی ها 
رویاهای ما
خنده دار باشد...
اما همین که بافکرش هم عشق می کنم
برایم کافی ست....
همین که به یقین برسم" الاعمالُ بالنیّات"
خودش یک دنیا رسیدنه....
مثل همان که; سالهادرخیالِ خود
باکوله باری از عشق
پیاده عازمت می شدم
و آخر هم شدم!!!!.
وحالا دوباره همان خیالات با
بارهای دوچندان به سرم می زند...
چقدر سنگین تر قدم برمی دارم این بار
چقدر سخت تر و شیرین تر است سفرِعشق!!!!.
نمی دانم به یادِ محمدابراهیم
یا حتی همان حبیب که بارها برایت جان داد
اما
مقدمه کتاب را
آخر کار می نویسند. هدف نویسنده از مقدمه یا پیشگفتار این است که بستر گسترده ای که
متن در آن قرار دارد را معرفی کند. مقدمه به خواننده متن می گوید که متن چگونه شکل
گرفته و چگونه باید آن را خواند. به عبارت دیگر، مقدمه به خواننده می گوید که متن چطور تولید شده و چطور باید آن را مصرف کرد. مقدمه، متن را در
راه رسیدن از فرد (نویسنده) به جمع (خوانندگان) هدایت می کند. مقدمه معمولاً
دستورالعملی برای خواندن متن ارائه می کند تا به این طریق خوانندگ
کتابی می خوانم که ترجمه ایست از پنج مصاحبه با پنج داستان نویس مطرح خارجی. این مصاحبه ها گلچینی از مصاحبه هایی است. که در مجله پاریس ریویو صورت گرفته و چاپ هم شده است. 
مصاحبه ایی  با فاکنر در این کتاب هست ،مصاحبه های  ویلیام فاکنر مانند نوشته هایش است: آزاد و رها از قید و بندهای معمول به اصطلاح ادبی و گویای روح و روش داستان نویسی است که در سبک و سیاق نویسندگان جنوبی و غربی آمریکا دیده میشود: ساده نویسی و ساده گویی برای شرح داستان هایی که البته
ابن ابی نصر گوید از حصرت رضا   علیه السلام راجع بقول خدای عزوجل و ای گروندگان از خدا باک داشته باشید و با صادق ان باشید پرسیدم فرمود صادق ان همان امامان و باور دارنگان اطاعت ایشانند صادق و صدیق همان اما مانند بواسطه  بواسطه اطاعتشان خدا را 
همنوایی با نیمایوشیجصبح چون روی می گشاید مهرروی دریای سرکش و خاموشمی کشد موج های نیلی چهرجبه ئی از طلای ناب به دوش.صبحگه، سَرد وترَ، درآن دم هاکه زدریا نسیم راست گذرگل مریم به زیرشبنم هاشستشو می دهد بروپیکر.صبحگه، کانزوای وقت و مکاندلرباینده ست وشوق افزاستبرکنارجزیره های نهانقامت با وقارقو پیداست.آنچنانی که از گلی دستهپیش نجوای آب ها تنهاوسط سبزه ی خزه بستهتنش از سبزه بیشتر زیبا.می دهد پای خود تکان، شایدکه کند خستگی زتن بیرونبال های سفی
شما از چهار راه ولیعصر تا میدان انقلاب را برای یافتن یک ابزار کالیگرافی پیاده گز نکرده اید و همان راه را برای ادامه ی جستجو پیاده برنگشته اید و وقتی پیدا نکرده اید در اینترنت به جستجو نپرداخته اید و بعدش متوجه نشده اید که همان بسته هایی که نشانت می داده اند زیر برچسب توضیحات، دقیقا زیر برچسب چیزی بوده که دنبالش بوده اید. شما قیمت های مختلف آن ابزار را ندیده اید و نمیدانید که ندانستن این که کدام مغازه قیمتش پایین تر بود تا مستقیم بروید همان م
من خیلی وقت گذاشتم، خیلی فکر کردم، ولی همه‌اش بیهوده بود. روزها خیلی زود می‌گذشت، اصلا نمی‌فهمیدم چطور، ولی می‌رفت و تمام می‌شد. هیچ کاری نکردم که دردی را درمان کند، اگر کاری انجام می‌دادم از سر ناامیدی بود به خاطر دانستن اینکه این کار مرا رشد نمی‌دهد.
من بریدم و این کارها را، همهء کارها را کنار گذاشتم. شاید روزی مجبور شوم به خاطر به دست آوردن نان خشکی با اینها سر و کله بزنم، ولی اکنون من رها هستم. نمی‌دانم تا کی کاری انجام نخواهم داد ولی.
سلام
کتاب خواندن در این روز گار جزو کارهای خاص است بنظرم.
چونکه ذائقه آدمها با خواندن این همه مطالب زرد و غیر زرد نامرتبط که وقتی گوشی ات رو روشن میکنی به یکباره برای خوانده شدن هجوم می آورند، عوض شده است.
عوض شده چراکه وقتی که آنها را خواندی حس و انگیزه خواندنت ارضا میشود و تو اشباع میشوی از همان مطالب رنگارنگ بی هدف، و وقتی تشنگی خواندنت با یک نوشابه گاز دار زرد برطرف شده چه حاجت به نوشیدن یک شربت گلاب معطر که قرار است دل و جانت را صفایی بدهد.
 
سبزی‌پلو یکی از انواع پلوها در آشپزی ایرانی است. سبزی‌پلو را با مرغ یا گوشت یا ماهی سرخ کرده می‌خورند. سبزی‌پلو با ماهی و کوکو سبزی از قدیم خوراک عید ایرانیان بوده‌است.
مواد لازم
3 پیمانه برنج
1 پیمانه سبزی پلو (تره، جعفری، گشنیز، کمی شنبلیله)
روغن
نمک و فلفل
کمی زعفران ساییده شده
3 تکه ماهی سفید
دستور العمل‌
برنج را قبلا خیس می‌کنیم، سبزی را به دقت تمیز می‌کنیم و می‌شوییم و داخل آبکش می‌ریزیم تا آب آن برود.
برنج را آبکش می‌کنیم ولی
الان که دارم نگاه می کنم می بینم ارتش مورچه های سیاه و در حال تلاش برای دانه شون، منو یاد دسته ژاپنیایی میندازه که از تو مترو میریزن بیرون و به زور دونشونو تا خونه می کشن. با تمام وجود‌‌‌‌ وقتی می افتن پا میشن.
____
امروز یه سنپای کلاس نهمی پیدا کردم. اوتاکوی واقعی بود. نه از این الکیا. اونم کلی انیمه قشنگ می شناخت و ناروتو! رو کامل دیده بود!
نکته:ناروتو هزار و خورده آی قسمته و الان دارن داستان بوروتو، بچشو هم مینویسن. :!
____
چرا نمی تونم این همه فک
یک ماه  بود که پستی در پیجش منتشر نمیکرد. از روزی که آدرس وبم عوض شده ۵ روز میگذره و در این ۵ روز ۳ پست اینستایی منتشر کرده است. پست امروزش در مورد همان نکته ای بود که منم در موردش حرف زدم. همان کرونایی که وارد استانشون هنوز نشده و او هم معتقد بود در تشخیص اش ناتوانند نه در ممانعت از ورودش توانا!
+ پاییزان
+ عنوان از حافظ
نادر ابراهیمی
خب این کتابو که فک کنم خیلیا خوندن. کتاب خیلی خیلی کوتاهی هم هست و قطعاٌ ارزش خوندن داره. ماجرا اینه که نادر ابراهیمی داره تمرین خوشنویسی میکنه، و تصمیم میگیره برای تمرین، به همسرش نامه بنویسه. نامه ها بیشتر از اونکه عاشقانه باشن، قدردانانه(؟) ، و متواضعانه هستند. یعنی اون عشق پر حرارت جوانی نیست، بلکه عشق پخته ی میانسالیه. من خیلی دوسش داشتم. 
ولی کلاٌ لحن نادرو میشناسین دیگه، بعضیا خوششون نمیاد کلاً. داستاناشم شبیه شعره. با ک
با وجود محدودیت های ایجاد شده از سوی سازمان بورس، دیروز نیز شاهد رشد حدود 14000 واحدی شاخص کل بودیم و مجددا شاخص کل، به سقف تاریخی خود نزدیک شد. دیروز لیست عرضه اولیه هایی که قرار است تا قبل از سال عرضه شوند، مشخص شد. در این بین، یکی از شرکت ها، حداقل به 1000 میلیارد تومان نقدینگی نیاز دارد. به نظر میرسد که سازمان بورس، قصد دارد جلوی سرعت حرکت بازار را بگیرد. بارها در مقام منتقد، به مدیران سازمان بورس گفته بودیم که نسبت به عرضه اولیه های شرکت های بز
 
شهادتت را تبریک می گویم ای مرد خدا.حتما خودت هم میدانی که شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند. اکنون نوبت راحتی تو فرا رسیده. آسوده باش و آرام بگیر. اکنون وقت آن است که از مزرعه ی دنیوی ات در آخرت ثمره ات را کشت کنی و آنچه که کاشته ای را درو کنی. نگران ایران و ایرانی نباش؛ آنها همان غیریتی را دارند که تو داشتی؛ همان مسیری را می پیمایند که تو رفتی و همان باوری را دارند که تو در مورد دشمن داشتی.
 
ای در این حادثه ها نام تو آرامش من ای حواست به منو حال دل سرکش من 
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


دریافت
سبزی‌پلو یکی از انواع پلوها در آشپزی ایرانی است. سبزی‌پلو را با مرغ یا گوشت یا ماهی سرخ کرده می‌خورند. سبزی‌پلو (sabzi polo) با ماهی و کوکو سبزی از قدیم خوراک عید ایرانیان بوده‌است.
 
مواد لازم
3 پیمانه برنج
1 پیمانه سبزی پلو (تره، جعفری، گشنیز، کمی شنبلیله)
روغن
نمک و فلفل
کمی زعفران ساییده شده
3 تکه ماهی سفید

  
دستور العمل‌
برنج را قبلا خیس می‌کنیم، سبزی را به دقت تمیز می‌کنیم و می‌شوییم و داخل آبکش می‌ریزیم تا آب آن برود.
برنج را آبکش می
گاهی چیزهایی را جدی میگیریم و خودمان را میکشیم که به آن برسیم،  اما وصالش که دست میدهد شوق و اشتیاقش هم میرود!  این یعنی آنچه میجستی و خودت را در هوایش میکشتی آنی نبود که تصورش میکردی و میخواستی. 
آدم ها، مکان ها، شأن ها، کارها و... این گونه اند. گاهی همان را که داری باید بچسبی و بخواهی و توسعه و تعمیقش بدهی که موفقیت و رشد و فرج تو در آن است.  اما خستگی ها، تلقین ها، جو گیری ها و تحولات دیگران تو را به هیجان و ریسک میکشاند و رها میکنی آن چه را که د

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نقد و بررسی سینمای داخلی